از منظر سیاسی «اکثریت تودهای» و «اکثریت نخبهای» داریم. اکثریت تودهای یک مفهوم روشن است که از جمله در انتخاباتها بروز و ظهور دارد؛ یعنی در انتخابات، اکثریت کنشگر و اقلیت غیرفعال معلوم میشود. ولی در مورد اکثریت نخبگان موضوع چندان قابل ارزیابی نیست و آنان که از اقلیت و اکثریت نخبگان صحبت میکنند، نوعاً نگاه به افراد فعال در رسانهها، احزاب و دانشگاهها دارند و حال آنکه نخبگی به این موقعیتها محدود نمیباشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک اکثریت و اقلیت فرهنگی و اجتماعی هم داریم. اکثریت فرهنگی در اختیار گروهی است که بیش از گروه مقابل آن، معرف ارزشها و هنجارهای فرهنگی مورد پذیرش اکثریت
جامعه است. اکثریت و اقلیت اجتماعی هم در اختیار گروهی است که در طیف اکثریت جامعه نفوذ و حضور بیشتری دارد اگر اکثریت جامعه را طبقه متوسط و به عبارتی دهکهای میانی تشکیل دهد، اکثریت اجتماعی را گروهی دارد که به این طیف تعلق بیشتری دارد و هکذا اگر اکثریت جامعه را طبقه نسبتاً محروم و به عبارتی دهکهای پایین جامعه تشکیل دهند، کسانی که با این طبقه پیوند و پیوستگی بیشتری داشته باشد، اکثریت اجتماعی را تشکیل میدهد. در فضای جمهوری اسلامی اکثریت و اقلیت با فاصله زیاد وجود دارد. در بعد سیاسی، اکثریت جامعه
ایران را علاقهمندان به کنشگری تشکیل میدهند شرکت در
انتخابات و همهپرسیها در ایران در طول این حدود 44 سال، با مشارکت 52 تا 98 درصد توأم بوده است، این یعنی اکثریت سیاسی در چارچوب نظام موجود کنشگری دارند. این کنشگری سیاسی البته در شرایط مختلف اجتماعی یا اقتصادی نوسان هم داشته است ولی در اصل اینکه اکثریت
مردم ایران، در چارچوب نظام موجود به کنشگری سیاسی میپردازند، تردیدی نیست. در این میان در متن انتخابات، آرای مردم میان نخبگان کنشگر تقسیم میشود و بسته به اینکه کدام نخبه یا طیف نخبگی به مطلوب مردم در زمان خاص نزدیکتر باشد، از پشتیبانی اکثریت کنشگر بهرهمند میگردد. نگاهی به آمار نزدیک به هم انتخابات ریاستجمهوری سالهای 1376، 1380، 1388 و 1396 و رأی رئیسجمهور منتخب هر کدام از این انتخاباتها، نشان میدهد اکثریت کنشگر، بازی در چارچوب نظام سیاسی را پذیرفته و صبغه جناحی آن موقتی و گذراست. یک نکته دیگر در کنشگری سیاسی فاصله آراء در انتخاباتهاست. مشارکت 50/66 درصدی مردم در انتخابات ریاستجمهوری 1372 و 79/92 درصدی در انتخابات ریاستجمهوری 1376 و هکذا مشارکت 85 درصدی در انتخابات ریاستجمهوری 1388 و مشارکت 48/8 درصدی در انتخابات ریاستجمهوری 1400 نشانه این است که یک کف و سقف کنشگری سیاسی وجود دارد. ما در مقایسه مشارکت مردم در سال ۱۳۷۲ با 1376 یک جمعیت 29 درصدی داریم که در یک انتخابات کنشگر بوده و در یک انتخابات منفعل بوده است کما اینکه در مقایسه مشارکت مردم در سال 1388 با 1400 یک جمعیت 36 درصدی از این نوع را داریم. این بیانگر آن است که ما یک کنشگری حتمی سیاسی و یک کنشگری شرطی سیاسی داریم و از آنجا که این عدد مشارکت در انتخاباتهای چهل سال اخیر نوسان داشته است، بهطور قطع ارتباطی با ایدئولوژی و بنیانهای نظام سیاسی ندارد، چرا که بنیانها در انتخاباتها متفاوت نبوده است. در یک زمان، عدهای راه افتادند تا رأی مردم را به سمت ایدئولوژیهای فرانظام سوق داده و مصادره نمایند. آنان افزایش 29 درصدی مشارکت انتخابات 1376 نسبت به انتخابات 1372 و افزایش حدود ده میلیون نفر به آرای رئیسجمهور منتخب 76 را یک رنسانس و تحول بنیادی معرفی میکردند! یکی از مشایخ این جریان به آقای سیدمحمد خاتمی گفته بود «این رأی، رأی به آزادی بود و این یعنی مردم دیگر شعارهای اصولگرایانه و دینمدارانه را قبول ندارند»! این در حالی بود که 9 سال پس از آن شاهد رأی 85 درصدی مردم یعنی حتی پنج درصد بیشتر به طیف مقابل جریان موسوم به دوم خردادی بودیم. بنابراین واضح است که ما درصدی مشارکت شرطی داریم که در مقابل ایدئولوژی نظام نبوده و به ادبیات شخصیتها و گروههای سیاسی ربط پیدا میکند. ما یک اکثریت و اقلیت انقلابی هم داریم. اگر انقلابی بودن را محافظهکار نبودن، ایستا نبودن، دیندار بودن، پرکار بودن، کمتوقع بودن، مردمی بودن، ضد نظام سلطه بودن، ضد فساد بودن و مسائلی از این قبیل بدانیم، بدون شک اکثریت قاطع و بلکه به عبارتی همه جامعه ایران انقلابی است و غیرانقلابیها در اقلیت محض به سر میبرند. شاید بتوانیم 99 درصد در برابر یک درصد بدانیم. ما یک اکثریت و اقلیت ارزشی هم داریم. پیامهای دینی مهمترین عناصر و محورهای ارزشهای جامعه ماست و یکی از آنها حجاب است. به اعتبار پاسداری چندهزار ساله ایرانیان ـ از دورهای که تاریخ در ایران ثبت شده است یعنی دوره هخامنشیان، اشکانیان تا امروز ـ از حجاب و عفاف در این مرز و بوم حفاظت شده است. تصاویر نقشبسته زنان ایرانی بر کتیبهها و سنگنوشتههای تخت جمشید، بیانگر اهمیتی است که ایرانیان در طول تاریخ به مقوله عفاف و حجاب دادهاند. کما اینکه اصل خداباوری، توحید، نیایش، اتصال به ارواح مطهره همواره از ارزشهای قطعی جامعه ایران بوده است. شرکت کامل ایرانیان اعم از مسلمان و غیرمسلمان در مراسم و مناسک دینی و بهخصوص مراسم مرتبط با خاندان پیامبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله از محوریت این ارزشها حکایت میکند. بنابراین واضح است که ما یک اکثریت ارزشی داریم که عدد آن از 90 درصد هم بیشتر است و یک اقلیت بسیار محدود که نسبتی با ارزشها ندارند. ما یک اکثریت و اقلیت «ایرانباور» هم داریم؛ اکثریتی که معتقد به شأن تمدنی و حکومت جهانی برای ایرانیان است. این اکثریت تمدنی هم بیش از 90 درصد جمعیت را شامل میشود و یک اقلیت بسیار کوچک که تحت تأثیر القائات خارجی میباشد، معتقد به یک ایران کوچک و در خودخزیده است. خب این اکثریت تمدنی همیشه و در طول صدها سال تاریخ ایران، حساسیتهای درستی علیه سیطره بیگانگان بر ایران داشته است. بعضی این حساسیت را یکسره متوجه موضوعات خاص مثل جنگ اسلام و نظام شاهنشاهی ایران میکنند و البته در این خصوص هم آدرس غلط میدهند. در حالی که مردم ایران همین الان نسبت به سیطره و سلطه غرب بر ایران حساسیت شدید دارند و آخرین نظرسنجی آمریکاییها که مؤسسه «پیو» انجام داد، میگوید در حالی که 76 درصد مردم ایران نسبت به عملکرد دولت ـ حسن روحانی ـ ناراضی هستند، 86 درصد ایرانیها از نقش منطقهای کشورشان حمایت میکنند. این هم یک اکثریت و یک اقلیت. ما یک اقلیت و یک اکثریت «ملی» هم داریم. ایران ترکیبی از اقوام مختلف عمیقاً ایرانی است؛ ترکها، لرها، کردها، تاجیکها، عربها، ترکمانها، بلوچها و... چند هزاره با هم ایران را تشکیل داده و از آن حراست کردهاند و در طول هزاران سال، جزر و مدهای سیاسی، در دل تمام ایران باقی ماندهاند. این اقوام هیچگاه با هم نجنگیدهاند و بهطور یکپارچه، در صدها جنگ در مقابل طرف خارجی ایستادهاند. ما یک اقلیت و اکثریت «مذهبی» هم داریم. تشیع و محبت اهلبیت علیهمالسلام در ایران یک موضوع اساسی است. اینکه در جریان راهپیمایی و زیارت اربعین «حب الحسین یجمعنا» میگوییم، در ایران حب اهلبیت به هیچ وجه موضوعی اختلافی و دوگانهساز نیست. اگر نزدیک به 90 درصد جمعیت ایران شیعه است، 100 درصد جمعیت در ایران محب اهلبیت پیامبر اسلام(ص) است و لذا این جمعیت با هرآنچه که با عزتمندی تشیع و محبان اهلبیت پیامبر اکرم ناخوان باشد، مرزبندی و جبهه خواهد داشت. یک اکثریت و اقلیت هم از حیث بصیرت و نگرش سیاسی داریم. اکثریت مردم، «امنیت» را وجه اصلی زندگی اجتماعی خود میدانند و صدالبته این اختصاص به ملت ایران ندارد ولی دید تمدنی ایرانیان، این عنصر را در میان ایرانیان پررنگتر کرده است. ممکن است اقلیتی بسیار اندک، به هم خوردن شرایط امنیتی موجود را برای خود یک موقعیت به حساب آورد. در این روند، اقدامات ناخوان امنیتی بهطور خیلی طبیعی از سوی اکثریت قاطع جامعه ایران دفع میشود و این مانع آن میشود که مطالبات ساختارشکن بتواند به سادگی جایگاهی در روند جامعه پیدا کند. در همین اغتشاشات اخیر علیرغم ولنگاری فضای مجازی و خویشتنداری حکومت از مواجهه شدید با آشوبگران، براساس گزارشهای معتبر متعدد، جمعیتی که در طول این حدود 12 روز در شهرهای مختلف ایران وارد صحنههای اعتراضی شد، به یک دهم یک درصد جمعیت ایران هم نرسید. ما یک اکثریت و اقلیت هم در موضوع «رهبری» داریم. ایران هماکنون تحت اداره یک فقیه، متکلم، ادیب، متفکر، زاهد، بصیر، مفسر قرآن و سنت، محدث، بهشدت مردمی، مدیر و مسلط به امور سیاسی و قادر به مدیریت مسائل سخت جهانی قرار دارد. این رهبری ـ به جز در مورد حضرت امام خمینی که چهره استثنایی تاریخ ایران است ـ از نظر خصوصیاتی که ذکر شد، با هیچکدام از رهبران 1000 ساله گذشته ایران قابل مقایسه نیست. در مواردی که ذکر شد، با هیچکدام از رهبران معاصر دنیا هم قابل مقایسه نیست. لذا این رهبری برای این مردم جنبه آرمانی دارد و بهخصوص انتساب ایشان به خاندان پیامبر(ص) و اتصال ایشان به اهلبیت هم بر خصوصیات ویژه او افزوده است. «سیدعلی حسینی خامنهای» بدون هیچ تردیدی، چهره آرمانی ایران، اسلام و تشیع است. شرکت انبوه و میلیونی مردم مؤمن تهران در نمازهای جمعه و نمازهای عید فطری که از جمله در همین سالهای اخیر توسط ایشان اقامه گردید، درجه بسیار بالای محبت تودههای مردم را به ایشان نشان میدهد. اعتراف دشمنان به نزاهت اقتصادی و مالی ایشان هم حقیقت وجودی ایشان را در «حدیث دیگران» بیان میکند. دقیقاً به همین دلیل بود که قبل از اغتشاشات اخیر، دشمنان خارجی و عوامل داخلی آن از رهبری شروع کردند و با قریبالوقوع معرفی کردن خروج امام خامنهای از صحنه و بحث جانشینی، وانمود کردند که ایران وارد دورهای میشود که خورشید در آن غروب کرده است. در واقع همین شیطنت بدخواهانه هم اعتراف به عظمت رهبری و در اکثریت کامل بودن هواداران ایشان است. پس انقلاب ما و نظام منبعث از آن، از چند جهت در کانون هواداران و جانفشانان اکثریتی خود قرار دارد و اقلیتنمایی دشمنان از ایران نمیتواند حقیقت را دگرگون کند. 23302 کد خبر 1680046
منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سید محمد خاتمی
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب
حسن روحانی
رقابت انتخاباتی
انتخابات ریاست جمهوری
انتخابات ها
کنشگری سیاسی
اکثریت جامعه
جامعه ایران
درصد جمعیت
یک اقلیت
هم داریم
اهل بیت
ارزش ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۲۵۶۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی مطهری انتظار دارد همه مطابق کتاب «مسئلۀ حجاب» پدرش زندگی کنند | «صدای ملت» که نباید علیه مهمترین پایه هویتی ملت موضعگیری کند
علی مطهری انسان خشنی نیست ولی با رقص و شادی مشکل دارد. او انتظار دارد همۀ مردم ایران مطابق کتاب "مسئلۀ حجاب" پدرش زندگی کنند. این انتظار از یک دختر متولد دهۀ ۱۳۸۰ نامعقول است. زمان را نمیتوان متوقف کرد.
اینکه علی مطهری دربارۀ عید نوروز ۱۴۰۳ گفته است «به نظرم به خاطر ظلمی که به مردم غزه شده ما اصلا نباید عید میداشتیم»، به خوبی نشان میدهد او ربطی به اکثریت مردم ایران ندارد و رای دادن به او در هر انتخاباتی، به صرف اختلافات سیاسیاش با سایر اصولگرایان، نه تنها یک خطای سیاسی و فرهنگی است که چه بسا تصمیمی ضد ملی باشد.
آنگونه که عصرایران روایت کرده، اکثریت مردم ایران در انتخابات مجلس (یا ریاست جمهوری و ...) قاعدتا باید به کسانی رای دهند که ارکان فرهنگ ایرانی را قبول داشته باشند. کاملا پیداست برای آقای مطهری که به بهانۀ نتایج متفاوت "عملیات ۷ اکتبر" در پی جمع کردن بساط جشن نوروز در ایران برآمد مسائل جهان اسلام مهمتر از مسائل ایران است.
هر که در کوچه و خیابان قدم میزند و با مردم عادی همسخن میشود، کاملا واقف است که حداکثر ۱۰ درصد مردم تهران ممکن است مثل علی مطهری معتقد باشند به خاطر غزه مردم ایران نباید عید نوروز را جشن بگیرند.
با این همه فاصلۀ فرهنگی، معلوم نیست چرا اکثریت مردم تهران باید به علی مطهری رای میدادند و او را به عنوان نمایندۀ خودشان به مجلس میفرستادند. آقای مطهری به لحاظ فرهنگی ربطی به اقشار مدرن و لیبرال جامعۀ ایران ندارد. دوران رای گرفتن از این اقشار به دلیل انتقاد از "مسالۀ حصر" سپری شده است. الان مطهری باید از اقشاری رای بگیرد که به "مسئلۀ حجاب" همانند او مینگرند؛ ولی این اقشار امیرحسین ثابتی و حمید رسایی را به مطهری ترجیح دادند.
البته نارضایتی علی مطهری از جشنهای نوروزی امسال، فراتر از قصۀ غزه است. تصاویر تجمعات نوروزی مردم در شیراز و بوشهر و کردستان و شهرهای دیگر، نشان میدهد در این تجمعات، "طفل گمشدۀ شادی" پیدا شده و حضور پررنگی دارد. و شادی بدون رقص ناممکن و بیمعناست.
علی مطهری انسان خشنی نیست ولی با رقص و شادی مشکل دارد. او انتظار دارد همۀ مردم ایران مطابق کتاب "مسئلۀ حجاب" پدرش زندگی کنند. این انتظار از یک دختر متولد دهۀ ۱۳۸۰ نامعقول است. زمان را نمیتوان متوقف کرد. با گذشت زمان، زمانه نیز عوض میشود.
به همین دلیل امروزه آثار مرتضی مطهری هم دیگر مخاطب عام ندارد و در حقیقت سالهاست که ارگانهای تبلیغاتی و رسمی، خریداران اصلی کتابهای مرتضی مطهریاند. آیا شما وقتی به شهر کتابهای بزرگ و پررونق تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران میروید، هیچ دیدهاید که کسی، جوان یا حتی پیر، بیاید و یکی از کتابهای مرتضی مطهری را بخرد؟
مسئله، تغییر مسئلههاست. مسائل جامعه که عوض شود، مطالعات شان نیز متفاوت میشود. مرتضی مطهری در کتاب "مسئلۀ حجاب" حتی از وجود یک پرده بین دانشجویان دختر و پسر در کلاسهای دانشگاهی دفاع میکند.
یا در جایی از کتابش نوشته است فلان زن با شوهرش به مهمانی رفت و موسیقی مسحورش کرد و بلند شد رقصید و شوهرش نیز او را طلاق داد! و بر همین اساس از "تاثیر منفی موسیقی" هم سخن گفته است.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ زیاد پیش میآمد حکومت مراقب باشد مردم در مهمانیهای خانگیشان هم نرقصند؛ سیاستی که پس از دوم خرداد ۷۶ تا حدی کمرنگ شد چراکه دعواهای مهمتری در سطح سیاسی درگرفته بود و فرصت چندانی برای دعوا با مردم، آن هم بابت رقص و شادی مردم در مهمانیهای خانگی و خانوادگیشان، نبود.
مهمترین نشانۀ "تغییر زمانه" شاید همین رقص و شادی دستهجمعی مردم در شیراز و کردستان و جنوب و شمال ایران باشد. در شرایط فعلی، عزتالله ضرغامی بابت اینکه مردم در این تجمعات شاد، شعار سیاسی ندادند، اظهار رضایت میکند.
قاعدتا برخورد با این "انبوه مردم شاد"، نه ممکن است نه مطلوب. اما علی مطهری تساهل عزت ضرغامی را هم ندارد و به بهانۀ مصائب غزه، میخواهد شادی عمومی و سراسری مردم ایران در این روزهای نوروزی را متوقف کند.
آقای مطهری البته حق دارد نظرات خودش را داشته باشد ولی واقعا چنین فردی چقدر شبیه اکثریت مردم ایران است که مردم می آمدند و یکبار دیگر به او رای میدادند تا بلکه انتظارات محقق نشدهشان این بار محقق شود.
"نمایندۀ مردم" معنای روشنی دارد. آقای مطهری، به صورت طبیعی و در شرایط نرمال، مردم تهران را به کانونهای قدرت نمینمایاند. نظرات او دربارۀ چهارشنبه سوری و حجاب و شادی و رقص و موسیقی و ایران باستان و تخت جمشید و کوروش و ...، اتفاقا بیشتر شبیه نظرات افراد مستقر در کانونهای قدرت است نه شبیه نظرات اکثریت مردم تهران و شیراز و گیلان و کردستان و غیره.
بنابراین کاندیداتوری آقای مطهری در انتخابات مجلس با هدف کسب رای اکثریت، با علم به اینکه اکثریت مردم کاندیداهای مقبول خودشان را در صحنۀ انتخابات نمیدیدند، نوعی بهرهبرداری از عملکرد جناح راست بود.
علی مطهری خودش به خوبی واقف است که اکثریت مردم تهران با نگرش او به مسئلۀ آزادیهای اجتماعی موافق نیستند ولی در تلاش بود تا به عنوان "نمایندۀ اکثریت" و "صدای ملت" وارد مجلس شود. کسی که صدای ملت باشد، علیه یکی از مهمترین پایههای هویت ملی موضعگیری نمیکند.